باور نکردنی ...
جیگر طلای مامان !
امرو ز ۹ ماهت دیگه تمام شد
و وارد ده ماهگی شدی ،
در طول دو هفته اخیر خیلی تغییر و تحول داشتی !
باورم نمی شه...
که تا چند روز پیش حتی،
از سنگ مرمر جلوی آشپز خونه
که ارتفاعش بیشتر از پنج سانت نیست ،
نمی تونستی رد بشی و گریه می کردی ،
اما حالا فقط دنبال ارتفاع می گردی
که دستت رو به اون بگیری و بلند شی!
عزیزم !
انگاری همه کار هار تو میخواهی یه دفعه
با هم انجام بدی ،
چهار دست و پا رفتن ،
نشستن و بلند شدن و روی نوک پا ایستادن !
حرف اومدنت رو هم بنازم ...
بای بای و نچ نچ و ما ما و در در و سر سری و ...
همه رو باهم میخواهی تحویل بدی ،
انگاری که دارن ازت درس می پرسن ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی